تحولات اندیشه سیاسی، یکی از اساسی ترین تحولاتی است که در دوران بلوغ انتظار شکل گیری آن است. 
 

پیش سخن

چه بسیارند تحولات دیگری که در این مرحله از عمر برای نوجوان می آید و زندگی او و اطرافیانش را تحت تأثیر خود قرار می دهد. حق این است که اصولا دوران بلوغ را دوران تحول بنامیم و مرحله ی قبل از بلوغ را دوران شکل گیری تحول. وضع روانی نوجوان را می توان به سطح آب استخری بزرگ تشبیه کرد که طوفانی بر روی او ورزیدن گرفته و زمینه را برای ایجاد موج یا چین و شکن بر روی آن فراهم می سازد.
 
این موج های کوچک توأم با چین و شکن می روند که به سرعت به موج هایی بزرگ تبدیل شوند و چشم های بینندگان را خیره سازند. در اوج بلوغ این موج ها به صورت دیوارهای کف آلود در آمده و با غرش و خشم به سوی ساحل روان می شوند. ما به مواردی از این موج های در حال تشکل در بحث های گذشته اشاره کرده ایم و اینک برای تکمیل آن، موارد دیگری را عرضه می کنیم:
 

الف) در عرصه ی سیاسی

گفتیم که نوجوان، آزادی خواه و استقلال طلب است. ولی نه همه گاه به صورت معقول و مشروع، بلکه اغلب به صورت بی مرز و بی بند و بار در اندیشه ی آن است که برای خود شأن و موقعیتی پدید آورد و خود را از خانواده و اطرافیان بی نیاز سازد. او در این راه تلاش هایی را آغاز می کند و به طرد و تمکین هایی می پردازد تا به تدریج برای خود خطی پدید آورد و صورت کمالی مسئله ی بیداری غریزه جنسی در او مسئله ای بس مهم است.
 
در او قدرت و تحرکی توأم با جرئت و گستاخی پدید می آورد. آنچنان که به خود حق می دهد در برابر بسیاری از آداب و عادات و ضوابط و قوانین معمول و متداول بایستد و یا در برابر خط و راهی که والدین و بزرگ ترها برای او ترسیم کرده اند خط و راهی دیگر در پیش بگیرد و حتی تغییر مسیر دهد. در این هنگام نقش مربی او، بس مهم و اساسی است.
 
در دوران قبل از بلوغ، او به مفهوم قانون پی می برد، اما درک بهتر قانون مربوط است به دوران بلوغ و شکوفایی آن، و این خود دیدگاه و رأی اسلام را در امر تکلیف و مسئولیت انسان نشان می دهد. موریس دبس می گوید:
 
«در این مرحله، عقل همه ی وسایل خود را در اختیار دارد و فکر قدرت آن را پیدا می کند که جهان خارج را به صورت یک دستگاه منظم و قابل لمس درک نماید.»[1] و می دانید که فهم و ادراک، مقدمه ی عمل است و محرک ایمان او را به عمل وا می دارد.
 

ب) در عرصه ی انضباط

نوجوان هنوز ضوابط و نظم دوران کودکی را دنبال می کند. ولی ترس از عصیان و طغیان دارد. ماده ی اساسی عصیان، در اندرون وجود است و او را در حال احتراق و اشتعال نگه می دارد. او در خط حرکت به سوی عصیان و مقاومت و ایستادگی در برابر امر و نهی بزرگان است و در این عرصه، خط تدریج و تمرین را رعایت می کند و کمتر دل به دریا می زند.
 
آن چه که در خانه و مدرسه می گذرد ممکن است برای او دارای جنبه ی تأییدی باشد که در آن صورت سعی دارد بر همان اساس و البته با مختصر تغییری ادامه ی مشی دهد و گاهی هم سابقه ی رنج آور و تجربه تلخ ناشی از سوء رفتار پدر و مادر و احیانا معلمان، او را نسبت به خط انضباطی شان بدبین می سازد و در آن صورت می کوشد آن نظم و انضباط را در هم شکند و آن قواعد را نادیده گیرد.
 
آن چه را که او نظم و انضباط می خواند شاید در هیچ کتاب و اثری تعریف شده نباشد، مسئله ای که او خود از آن برداشت دارد و در دفاع از آن نیز به صورت جدی و مقاوم می ایستد. بی شک رفتار الگوهای نمایشی و تقلیدی در او اثر گذارده و برای او قواعد و ضوابطی ویژه پدید می آورد.
 
در همه حال، انضباط و نظم برای او بیش از آن که دارای جنبه ی تعیینی باشد دارای جنبه ی استنباطی است و این همان نکته ای است که نگرانی اولیا و مربیان را به دنبال دارد. اغلب والدین و مربیان در این مرحله از سن از طرز رفتار نوبالغان گله دارند. البته اگر رفتار او را با انس و صفا پاسخ دهیم امکان اصلاح او در بعد میسر می شود. اما اگر او را به خود واگذاریم خطر تثبیت رفتار در او خواهد بود.
 
نویسنده: علی قائمی امیری

پی نوشت:
[1] . بلوغ، موریس دبس، ص 108.

منبع: کتاب «دنیای بلوغ»